سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















و خدا مال من است...آسمان جلوه رویای من است...

لحظه هایی هستند که هستیم..

چه تنها،چه در جمع...

 اما خودمان نیستیم...

انگار روحمان می رود ، همان جا که می خواهد...

بی صدا!!!بی هیاهو!!!

همان لحظه هایی که...

راننده آژانس می گوید : رسیدین !!!

فروشنده می گوید : باقی پول را نمی خواهی ؟!

راننده تاکسی می گوید : صدای بوق را نمی شنوی ؟!

و مادر صدا می کند : حواست کجاست ؟!

ساعت هایی که...

شنیدیم و نفهمیدیم...

خواندیم و نفهمیدیم...

دیدیم و نفهمیدیم...

و تلویزیون خودش خاموش شد!

آهنگ بار دهم تکرار شد!

هوا روشن شد!

تاریک شد!

چای سرد شد!

غذا یخ کرد!

در یخچال باز ماند...

و در خانه را قفل نکردیم!

و نفهمیدیم کی رسیدیم به خانه!

و کی گریه هایمان بند آمد!

و کی عوض شدیم!!!

کی دیگر نترسیدیم...

از ته دل نخندیدیم...

و دل نبستیم...

و چطور یکباره انقدر بزرگ شدیم...

و از آرزوهایمان کی گذشتیم؟!

و کی دیگر برای همیشه فراموش کردیم او را؟!

"یک لحظه سکوت برای لحظه هایی که خودمان نیستیم..."


نوشته شده در شنبه 93/5/25ساعت 10:48 عصر توسط باران نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت